ما با درمیان گذاشتن آنچه که داریم میتوانیم آنرا حفظ کنیم
توجه  ؛جواب این سوال تجربه و درک گروهی کلاس قدم ما میباشد و به هیچ وجه و عنوان نظر انجمن معتادان گمنام NA"  " نمیباشد ، و از طرفی قطعاً نمیتواند کامل باشد ، و لذا بدیهیست از زوایای دیگر و یا تجربه های دیگر بطور حتم ، قابل بررسی  و جواب باشد
قدم چهارم  ........... بخش روابط
سوال 45 )  تا چه حد احساسات دیگران را در روابطم در نظر میگیرم ؟ به اندازه احساس خودم ؟ بیشتر از احساس خودم ؟ یا اصلاً به احساسات دیگران اهمیت نمیدهم ؟ https://telegram.me/nafasbenafas1
                                             حد و اندازه ، و در نظر گرفتن ، و یا در نظر نگرفتن احساسات دیگران در روابط هایمان بستگی به عوامل گوناگونی دارد ، یکی از مهمترین این عوامل رابطه مستقیم با شرایط ما دارد ، یعنی اینکه ما در چه جایگاه و در چه وضعیتی باشیم ، بدیهیست اگر اعتیادمان فعال باشد به احساسات دیگران بر اساس افراط و تفریط نظر میکنیم ، بطور مثال ؛
                                                 گاهی ممکن است در مقابل دو احساس، از طرف دو نفر، یک واکنش نشان ندهیم، مثلاً ؛ پدرم میگوید احساس بدی دارم ، ولی ما بدون اینکه به این مسئله اهمیت بدهیم ، از منزل بیرون میرویم ( یعنی تفریط میکنیم ) ، یعنی احساسات وی را ندیده میگیریم ، وقتی از منزل بیرون رفتیم  تصادفاً با یکی از دوستان خود برخورد میکنیم  و تصادفاً او هم میگوید احساس خوبی ندارم ، اما در اینجا واکنش ما متفاوت است ، یعنی ، همه وقت و انرژی خودمان را از صبح تا شب به این دوست اختصاص میدهیم تا از این احساس ناخوشایند رها شود ،و لذا درنهایت در نقطه ایی این دوستمان ابراز میکند که دیگر مشکلی ندارد ، اما بازهم ما ول کن معامله نیستیم تا جای که طرف میگوید ؛ آقا ، بجون بچه هام حالم خوبه ،  تو  بمیری به ابل فضل حالم خوبه ،  فقط ولم کن برم خونه ! . . . یعنی افراط میکنیمhttps://telegram.me/nafasbenafas1     
بنظر میرسد ما به روابط رومانتیک بیشتر توجه میکنیم تا روابط خانواده گی و این دقیقا یک معضل جدی می باشد که ما گرفتار آن هستیم ( در بیرون خونه ، بگو بخند ، و در خانه مثه برج زهرمار هستیم ) ، و لذا همین مسئله باعث میشود تا همیشه ما رابطه سالم و صمیمی ای با خانواده خود نداشته باشیم ، یعنی در روابطمان با خانواده شرایطی را فراهم کرده ام برای رنجش های گوناگون ،  بگذارید به یک نتیجه برسیم و مسئله را از دریچه دیگر مورد بررسی قرار بدهیم ، ببیند اگر واقعا ما آدمهای هستیم که ذاتاٌ رومانتیک پسند هستیم ، پس بهتر است روشن بین باشیم ، بیاید بکوشیم تا فضای خانواده خود را رمانتیک کنیم .  
                                                 شاید به جرات بتوان گفت که یکی از شاخصه های اصلی بیماری ما ، دلسوزی های افراطی و بیمارگونه است ، و اینگونه احساسات تا جایی پیش میروند که نهایتاً  باعث ظهور مرضی میشود که اصطلاحاً به آن " وابستگی عاطفی " گفته میشود ، بنابراین ، گاهی ممکن است به علت بیماری وابستگی های عاطفی ای که داریم به احساسات دیگران بیشتر از احساس خودمان اهمیت بدهیم ، یعنی در واقع احساسات خودمان را خفه میکنیم و در عوض غرق در احساسات دیگران میشویم بطور مثال ؛ همدردی ، احساس ناخوشایندی را در جلسه به مشارکت میگذارد و باعث تَألم خاطر ما میشود ، و ما هم در جلسه در دلمان با او همدردی و همینطور او را دعا میکنیم و اگر کاری از دستمان برآید برایش انجام میدهیم ، اما بحث اینجاست که ما متاسفانه خود را غرق در احساس وی میکنیم ، و در واقع احساس خوشایند خود را فدای احساس وی میکنیم و لذا این ، " ماند "  یعنی ،  موج منفی احساس را با خودمان حمل میکنیم در حالیکه این احساس متعلق به ما نیست ، و لذا بازتاب آنرا با واکنش های توام با خشم و یا دل مرده گی به خانواده انتقال میدهیم ، و در نهایت خودمان هم تبدیل به کارخانه " ماند سازی " میشویم ،  در حالیکه باید بدانیم که ما مسئول حمل احساسات دیگران نیستیم . اصولاً بعضی از دوستان همدرد ما ابراز میکنند که شرکت در جلسات حالمانرا بدتر خراب میکند و لذا به این نتیجه میرسند که شرکت نکردن در جلسات بهبودی بهتر است ، در حالیکه این جلسه نیست که حال ما را خراب میکند بلکه این عدم شناخت ومهارت لازم با مواجه شدن با احساسات دیگران است که حال ما را خراب میکند .  https://telegram.me/nafasbenafas1
                                                         گاهی ، وقتی ما در شرایط فعال شدن بیماری قرار میگیریم، و زندگیمان خارج از برنامه میشود، لذا در نهایت ارتباط روحانی ما مختل و زندگیمان دچار خلاء معنوی میشود ،  طبیعیست درچنین شرایطی گرفتار چنان بی تفاوتی  وخودمحوری وخود مشغولی میشویم ، که اصلاً احساسات دیگران را در نظر نمیگیریم ، بطور مثال ؛ همسایه ما عزیزی را از دست داده و لذا در سوگواری و احساس ماتم بسر مبیرد ، اما بدون در نظر گرفتن احساسات آنها ، ما صدای پخش موزیک های شاد خود را چنان بلند کردیم که گویا اصلاً به احساسات آنها توجه ای نداریم ، و یا اینکه در جلسات،  همدردی در باره احساس خود شروع به مشارکت میکند ، ولی ما در آن زمان یا با بغل دستی خودمان شروع به پچ و پچ میکنیم و یا وسط مشارکت وی جلسه را ترک میکنیم ،   اما علاوه بر اینها ممکن است ما وقتی احساسات دیگران را اصلاً در نظر نمیگیریم ریشه در رنجشها و نفرت ها و کینه ها و یا عقده های روانی ما داشته باشد .     
ما امروز سعی و کوشش میکنیم تا با مواجه شدن با احساسات دیگران بر اساس چارچوب های اصولی برخورد کنیم ، البته این حرف به این معنا نمیباشد که ما مانند ماشین و یا یک ربات باشیم ، در هر صورت ما انسانیم و انسانیت به ما حکم میکند که باید به احساسات دیگران نیز اهمیت بدهیم ،و بقول سعدی که گفت ؛


چه وجود نقش دیوار و چه آدمی که با او // سخن از درد گویند و در او ثمر نباشد .


 البته احساسات دیگران را درک میکنیم ، و سعی میکنیم با آنها همدلی و همراهی کنیم ، اما باید اینهم بپذریم که ممکن است احساسات دیگران در مقاطعی یک احساس سالم نباشد  و یا یک احساس شخصی باشد ، بنابراین ، ما نباید خود را در جهت و مسیر اینگونه احساسات قرار دهیم ، همینطور ما امروز میکوشیم تا به احساسات دیگران چنانچه سالم باشد به اندازه احساسات خودمان اهمیت بدهیم .
مسئله مهمی که در این سوال به آن پی میبریم این استکه ما باید به احساسات دیگران اهمیت بدهیم ، در رابطه با دیگران هرکاری که میتوانیم انجام بدهیم ، اما مهمترین مسئله ، درک این مطلب است که غرق در احساسات دیگران نشویم   
https://telegram.me/nafasbenafas1