قدم چهارم سوال 32
ما با درمیان گذاشتن آنچه که داریم میتوانیم آنرا حفظ کنیم
توجه ؛جواب این سوال تجربه و درک گروهی کلاس قدم ما میباشد و به هیچ وجه و عنوان نظر انجمن معتادان گمنام NA" " نمیباشد ، و از طرفی قطعاً نمیتواند کامل باشد ، و لذا بدیهیست از زوایای دیگر و یا تجربه های دیگر بطور حتم ، قابل بررسی و جواب باشد
قدم چهارم ........... بخش ترس
سوال 32 ) از چه چیز یا چه کسی میترسم ؟ چرا ؟ https://telegram.me/nafasbenafas1
نکته ؛
منظور از (( کلمه " چه چیزی " میتواند مفهوم گسترده ای داشته باشد از مفاهیم انتزاعی گرفته ، مانند ، عدالت ، انسانیت ، سیاست ، تا مسائل اجتماعی ، و یا محیط زیست و طبیعت و یا حیوانات و یا افکار و تصورات ذهنی و یا عالم ماورا و غیب و و ))
ما ترسهای خود را در دو بخش از زندگی احساس میکنیم ؛
بخش اول – ترس های بزرگ ؛
یعنی ترسهای که سایه و سیاهی آن همیشه زندگی ما را تحت تاثیر خود قرار داده است و لذا احساس اینگونه ترسها بطور مدام زندگی و آرامش ما را تحت شعاع خود قرار داده است و به عبارتی دیگر اینگونه ترسها خواب و خور را بر ما حرام کرده اند و نشاط و عیش زندگی ما راتبدیل به جهنم کرده اند و نهایتاً کنترل زندگی ما را بدست گرفته اند.
بخش دوم – ترس های کوچک ؛
یعنی ترس های که همیشه همراه ما هستند اما آنطور هم نیستند که تاثیرات آنها زندگی ما را آشفته کرده باشد .
https://telegram.me/nafasbenafas1
بزرگ و یا کوچک شمردن ترس ها بستگی به تلقی ما از آنها دارد ، بنابراین درک ما از ترسها ممکن است با هم متفاوت باشد که این تفاوت بستگی مستقیم با روان و نوع شخصیت و نوع بینش و نگرش ما دارد ، اما چیزی که مهم است این است که ما به هر حال با این احساس آشنا هستیم و در بسیاری از موارد احساس ترس مدیریت زندگی ما را بدست خود گرفته است . همینطور که گناهان ما در دو بخش اساسی یعنی واقعی و غیر واقعی تعریف شد ، احساس ترس هم به همین شکل است ، یعنی در دو بخش میباشد ؛
بخش اول – ترسهای خدامحورانه ؛
ترسهای خدامحورانه و یا ترس های طبیعی و واقعی ، احساساتی هستند واکنشی ، که توام با اضطراب و هیجان است ، که زاییده غریزه بقا ما می باشد و همینطورهوشدار دهنده است وما را وامیدارد تا نسبت به شرایط جدی ای که میتوانند بالفغل امنیت های زندگی ما را در بخش های مختلف به خطر بیاندازد هوشیار باشیم ، در واقع ترس های خدامحورانه و واقعی ، براساس وقوع اتفاقات در حال رخداد ظهور میکنند وعلائمی مانند استرس و تشویش و اضطراب وخوف و نگرانی از خود نشان میدهند ولذا ما بر همین اساس در نهایت برای تامین امنیت های لازم عکس العمل های مناسب را برای خنثی کردن آن از خود نشان میدهیم. البته ترسهای واقعی و سالم و خدامحورانه گاهی میتوانند در شرایط بالقوه هم رخ بدهند ، یعنی ما به علت رفتارهای معتاد گونه وهمینطور عدم احتیاط و یا سهل انگاری و یا بی تفاوتی و یا بازی گوشی ، رفتاری را پیشه خود کنیم که به این طریق امنیت هایمان در آینده به خطر بیافتد و لذا در این برهه سیستم آژیر خطر وجودمان بطور اتوماتیک وار که به شکل ترس در ما نهادینه میباشد بصدا در می آید و به ما هوشدارباش میگوید .
بخش دوم _ ترسهای خودمحورانه؛
ترسهای خومحورانه و یا ترس های غیرطبیعی و غیر واقعی ، احساساتی هستند واکنشی ، که توام با اضطراب و هیجان است ، و زاییده فکر و روان بیمار ما میباشد ، یعنی احساس خطری که خارج از ذهن و فکر ما واقعیت ندارد ، به عبارتی دیگر نه خطر بالقوه ایی ما را تهدید میکند ، و نه ، اتفاق بالفعلی امنیت های ما را تهدید میکند ولذا اینگونه ترسها بیشتر در پیشداوریها و از قضاوت های بیمارگونه ما نشئت میگیرد و اصولاً بی پایه و اساس هستند . در واقع ترسهای غیرواقعی و خودمحورانه و ناسالم ، همه ی عوارض یک ترس واقعی و سالم را دارا میباشد ، علائمی مانند ؛ استرس ، اضطراب ، خوف ، دغدغه ، تشویش ، بغض ، وسواس ، دل نگرانی و در نهایت زندگیمان توام با رنج دائمی میشود . بنابراین وقتی ما گرفتار ترسهای خودمحورانه میشویم ، استراس های ما به شکل های گوناگونی بد اخلاقی را در ما فعال میکنند ، بطور مثال ؛ پرخوری میکنیم ، جنون سکس پیدا میکنیم ، بدخُلقی میکنیم ، نزاع میکنیم ، و و . . ، بنابراین ، بیشتر بی اخلاقی های ما ریشه در ترس های ما دارند . https://telegram.me/nafasbenafas1
بنابراین ، برای رهایی از احساس ترس بهتر است ابتدا با ترازنامه نویسی آنها را مورد بررسی قرار بدهیم تا ابتدا از شر ترس های غیرواقعی وخودمحورانه خود خلاص شویم وسپس ترسهای واقعی خود را تراز کنیم و ببینیم اصولاً چه ضعف ها و نواقصی و یا چه اشکالتی در ما وجود دارند که این ترسها درما شکل میگیرند ، بنابراین شروع به ترازنامه گیری به شکل زیر میکنیم ، اما قبل از ترازنامه نوشتن به نیروی برتر پناه میبریم و از او میخواهیم تا ما را یاری کند تا با نوشتن ترازنامه پی به منشاء ترسهای خود ببریم .
اینک برای آشنایی به نحوه ترازنامه نویسی ، تراز یکی از اعضا را در این رابطه ملاحظه میکنیم ، بطور مثال میپرسد ؛
سوال 32 ) از چه چیز یا چه کسی میترسم ؟ فقر و بیکاری
چرا ؟ چون در گذشته به علت عدم سلامت عقل و جهل و همینطور خودمحوری و لذت طلبی ، معتاد به مصرف مواد مخدر شدم در همین روند به یک ورشکستگی کامل رسیدم ، یعنی هم شغل خود را و هم سرمایه خود را از دست دادم گرفتار چنان بی اختیاری و فرسودگی شدم که دیگر توان کار کردن هم نداشتم و لذا رفته رفته نکبت فقر و تنگدستی از راه رسید ، به زبانی دیگر زلزله ایی که تمام ارکان زندگیم را نیست و نابود کرد ، در شرایطی گرفتار شده بودم که خیلی ازشبها زن و بچه ام سرگرسنه به زمین میگذاشتن ، حتی من نمیتوانستم کمترین حوایج آنها را برآورده کنم ، بنابراین ، در همان زمان بود که متوجه شدم درد و نکبتی بالاتر از فقر وجود ندارد ، این درد وتجربه رنج آورسبب شد که شوک بزرگی در فکر و ذهن و روح و روان من به شکل ترسی ماندگار بوجود بیاید .
سوال 33 ) چه کارهایی برای پوشیده نگه داشتن ترسهایم انجام میدهم ؟ .
شروع به خودفریبی میکنم یعنی سعی میکنم احساس بی تفاوتی کنم بطور مرتب صورت مسئله را پاک میکنم و با دورغ به خودم میگویم ترسی وجود ندارد و همه چیز خوبه در حالیکه این ترس زندگیم را آشفته کرده و خواب و خور را از من گرفته ، گاهی سعی میکنم توسط انکار و همینطور ظاهرسازی ترس خود را مخفی کنم ، غرورم باعث میشود تا اجازه ندهم کسی به ترسهای من پی ببرد .
سوال 34 ) چگونه در برابر ترسهایم عکس العمل منفی و مخرب داشته ام ؟
وقتیکه اینگونه ترسها وارد جریان زندگیم میشن ناخواسته باعث بروز عکس العمل های مخرب و منفی ای در سطح روابطم در شاخصه های گوناگون زندگی میشود ، در درجه اول رابطه ام با نیروی برتر سست و متزلزل میشود ، سپس بدخُلق و نامتعادل میشوم و لحظات زندگی ام توام با دغدغه و آشوب میشود ، علاوه بر اینها واکنش های مخرب دیگری ظهور میابند ، بطور مثال ؛ اهدافم فقط متمرکز بر ثروت اندوزی میشود و در این راستا مجبور میشوم دورغ و ناصداقتی بکنم ، چاپلوس و ریاکار میشوم ، گران فروشی و دزدی میکنم ، و لذا کارهای که برای مواد مخدر نکردم در رابطه با ترسهایم میکنم ، شروع میکنم به افراط در کار کردن و غرق در پول در آوردن میشوم ، از طرفی خسیس میشوم بطوریکه حوایج خانواده را نادیده میگیرم ، و در نهایت برده حرص و آز خود میشوم .
سوال 35 ) نگاه کردن ، یا افشا شدن چه چیزی بیشترین ترس را در من بوجود میاورد ؟ فکر میکنم در این صورت چه اتفاقی رخ خواهد داد ؟
وقتی با این ترس زندگی میکنم همانطور که در فوق همین سوال مطرح شد نواقص و اشکالات زیادی در من شکل میگرند که حاصل از واکنش به این ترس است ، به عبارتی دیگر نقص ها و ضعف های اخلاقی در من فعال میشوند که من از افشا شدن آنها میترسم ، بطور مثال میترسم ناصداقتی های من برملا شود و نتیجتاً به احترام من خدشه وارد شود و یا در نهایت دیگران مرا طرد کنند . از طرفی نگاه کردن به تجربه تلخ و دردآورگذشته و تجربه مجدد آن بیشترین ترس را درمن ایجاد میکند فکر میکنم اگر یکبار دیگر این اتفاق رخ دهد ممکن خودمو ببازم میترسم دوباره طرد و منزوی بشوم هرچند شرایط امروز من با گذشته فرق کرده اما وقتی دچار کمبود ایمان به خداوند میشوم از رخداد اینگونه حوادث وحشت دارم ولی وقتی به خداوند اتکا و توکل میکنم تا حدود خیلی زیادی از اینگونه ترسها رها میشوم .
توجه ؛https://telegram.me/nafasbenafas1
توضیح ؛ (( منطور از کلمه " نگاه کردن " دراین سوال برای ترس های عنوان شده است که بیشتر با نگاه کردن به آنها ، در ما احساس اضطراب و تشویش دست میدهد که اصطلاحاً به آنها " فوبیا " میگویند ، در واقع ترسهایی فوبیا میتوانند بسیار وسیع و گسترده باشند از افکار بیمار گونه و روانی گرفته تا اشیا و حیوانات و گیاهان و امکان و عالم غیب . فوبیا یک بیماری روانی و ذهنی است که خود را بصورت هراس و تنفر بروز میدهد ، در واقع فوبیا هراس و وحشتی است که خارج از ذهن واقیعت ندارد و لذا یک ترس کاذب و روانی میباشد و با مراجعه به روانپزشکان اینگونه ترسها درمان پذیر میباشند )) .
سوال 36 ) بخاطر ترس هایم ، چگونه خود را فریب داده ام ، یا به خودم کلک زده ام ؟
بخاطر فرار از ترس هایم همیشه به خودم راهکارهای اشتباه داده ام ، بطور مثال ؛ پناه بردن من به مواد مخدر برای این بود که ترس هایم را پنهان کنم چون مواد مخدر به علت تاثیرات افیونی ای که داشت باعث میشد تا نسبت به ترس هایم موقتاً وبی تفاوت باشم ، اما امروز که دیگر نمیتوانم مواد مصرف کنم برای فرار از ترس هایم به نواقصم پناه میبرم ، علیرغم اینکه میدانم نواقص و شاخصه های بیماری درمان ترس من نیستند اما برای کلک زدن به خودم اینگونه وانمود میکنم که با چنین ابزارهای میتوانم از ترس خود رهایی یابم . از طرفی من استاد خودفریبی هستم و لذا سعی میکنم با سفسطه بافی و مغلطه بازی ترس های خود را توجیه و آنها را منطقی جلوه دهم ، یعنی ترسهای خود محورانه و غیر واقعی و ناسالم خود را خدامحورانه و واقعی و سالم جلوه دهم .
توجه ؛
کلاس قدم ما برای نتیجه بهتر گرفتن از ترازنامه در بخش ترسها سوالاتی به آن اضافه کرده است ، بطور مثال ؛
سوال – فکر میکنید عواملی که باعث شدن تا شما این ترس را تجربه کنید چه بوده است ؟
اعتیاد و مصرف مواد مخدر - عدم سلامت عقل – عدم سلامت نفس – عدم تعهد - عدم احساس مسئولیت – عدم روشن بینی - جهل و نادانی– سهل انگاری – خودمحوری – لذت پرستی – ترس
سوال – فکر میکنید که ترس فوق چقدر واقعیست ؟
با تعریفی که از ترس واقعی ذکر شده است ، این ترسی که من دارم نه بصورت بالفعل است و نه بصورت بالقوه ، چون امروز من پاک هستم و همینطور مشغول بکار هستم و همچنین ابزارهای مطمئنی را برای یک زندگی سالم در انجمن پیدا کردم بنابراین ، فکر میکنم این ترس من یک ترس غیر واقعیست ، در واقع ترسی است که حاصل از ذهن و افکار بیمار گونه من است ، یعنی حاصل از پیشداوریها و قضاوت های معتادگونه من است ، یعنی ترسیست که خارج از ذهن من واقعیت ندارد ، و لذا ریشه در غریزه ترس ندارد .
سوال – آیا مایلید که این ترس از زندگی شما بیرون برود ؟ چگونه ؟
بله با توجه به عوارض مخرب و منفی ای که این ترس در من دارد مایلم که از آن رها شوم بخصوص که این ترس سد و مانعی جدی در مسیر بهبودیم می باشد ، به عبارتی دیگر این ترس باعث میشود تا نواقص و ضعف های اخلاقی من فعال شوند ، اما برای برطرف کردن آن ابتدا لازم است که ایمان خود را ارتقا دهم و همینطور مثلث بهبودی یعنی ( کار – خانواده – جلسه ) را بیشتر تقویت کنم و در این روند بکوشم تا پالایشی جدی در افکار خودم بوجود بیاورم و همینطور زندگی جدید و تولد دوباره ایی را که پیدا کرده ام تنها از دریچه " فقط برای امروز " به آن نگاه کنم .
در حاشیه
https://telegram.me/nafasbenafas1
اگر بخاطر داشته باشیم قبلاً ذکر شد که شعور هستی یا خداوند برای زندگی کردن به ما غرایزی را اعطا کرده است که محور اصلی این غرایز " غریزه بقا " میباشد ، بنابراین ، غرایز دیگر در حول و محور این غریزه اصلی می باشند و برای حفط آن در تکاپو و گردش هستند و همینطور گفته شد که غرایز برای اینکه ما به دستورات آنها عمل کنیم چیزی را به ما هدیه و یا جایزه داده اند بنام لذت و ما از این هدیه خیلی خوشمان می آید و لذا برای لذت بردن افراطی ، گاهی از غرایز خودمان خیلی بیشتر از نیازمان کامجویی میکنیم ، یعنی بجای اینکه از لذایذ حاصل از غرایز استفاده کنیم بیشتر از آنها سوءاستفاده میکنیم ، اما ممکن است این سوال به ذهن ما برسد که مگر ترس هم لذت دارد که ما بخواهیم از آن سوءاستفاده کنم در جواب باید گفت : که بله ! . . اتفاقاً شاید لذت و هیجانی که در ترس است در لذت های دیگر نباشد ، اگر فکر میکنید که اینطور نیست پس لازم است یک نگاهی به گیشه فروش فیلم های ترسناک بیاندازید ، بنابراین ، ممکن است ما گاهی برای حَظ بردن از لذتی که حاصل از ترسها میباشد ،خودآگاه و یا ناخودآگاه ترس را به درون خودمان دعوت کنیم . در رابطه با لذت بردن از ترسها لازم است عمیق باشیم ضمن اینکه لذت ترس گرچه رنج آور است اما گاهی ما به علت مالیخولیایی که داریم از اینگونه آزارها ، لذتهایی روانی میبریم . بطور مثال بسیاری از ما با رنجش های خود حال میکنیم دوست داریم آنها را برای خودمان نگه داریم و از رنجی که در این مسیر میبریم یک حظ روانی ببریم . اصولاً بخش گسترده ای از بیماری ما در بخش خودآزاری ماواء دارد و ریشه این خودآزاری ها در احساس گناهانی است که با خود حمل میکنیم و لذا حمل اینگونه گناهان باعث میشود تا در نهایت ما در ایستگاهی بنام ترس پیاده شویم . به عبارتی ساده تر ، اینکه ترس در متن زندگی ما وجود دارد ، دلیلش بخاطر احساس گناهانیست که میکنیم . و یا به زبانی دیگر وقتی احساس گناه میکنیم دائماً دلشوره مجازات را داریم ، در واقع این احساس مجازات باعث میشود که ما ناخودآگاه خودمان را آزار دهیم تا بدینوسیله کفاره گناهان خود را بپردازیم . اگر بخواهیم لُب مطلب را بگوییم ، منظورمان این است که بین احساس ترس و احساس گناه رابطه مستقیم وجود دارد .
احساس ترس به علت هیجاناتی که دارد گاهی احساس خوشایند و گاهی احساس ناخوشایندی را در ما برمی انگیزد ، همانطور که در فوق اشاره شد غریزه ترس برای این در ما نهادینه شده است تا امنیت های لازم ما را برای بقا تامین کند ، اما گاهی ما با افکار و ذهنیتمان سعی میکنیم تا شروع به تولید ترسهای غیر واقعی در خودمان کنیم ، به زبان دیگر افکار و یا باورهای ما این توانایی را دارند که در غریزه ترس ما دخل و تصرف کنند و لذا غریزه ترس ما را بیمار و یا ناسالم کنند . قضاوت ها و پیشدوارهای حاصل از افکار معتادگونه مهمترین نقش را در این زمینه دارند .
ما در مباحث گذشته در باره تاثیر غریزه مالکیت و غریزه قدرت در اخلاق بحث کردیم و متوجه شدیم که وقتی این غرایز توسط افکار و ذهنیت و نفسانیت ما از مسیر اصلی خود منحرف میشوند تا چه اندازه میتوانند به روی آرامش و همینطور حُسن خُلق ما تاثیرات منفی بگذارند ، در واقع وقتی غریزه مالکیت وقدرت در ما بیمار میشود چنان وابسته به امور دنیوی میشویم که دیگر از لحظات زندگی خود لذتهای طبیعی را نمیبریم، و لذا بر حفظ غریزه قدرت و مالکیت ها ناسالم خود گرفتار دلهره و تشویش میشویم میترسیم مبادا چیزهای را که داریم ازدست بدهیم ، به زبانی ساده تر گستره ترسهای ما به اندازه و میزان وابستگیهای ما می باشد . بنابراین ، وقتی وابستگیها در زندگی ما شکل میگیرند ترسها را نیز همراه خود میاورند و لذا همین ترسها باعث میشوند که نواقص اخلاقی ما یکی پس از دیگری از راه برسند .
گاهی ممکن است در گذشته ما ترسهایی را تجربه کرده باشیم که این ترسها تاثیراتی بسیار عمیق در روح و روان ما بجا گذاشته باشد یعنی بصورت یک شوک قوی به مغز ما آسیب وارد کرده باشد و لذا توصیه میشود برای درمان اینگونه ترسها حتماً به پزشک مراجعه کنیم .
اگر کمی دقت کنیم متوجه میشویم بیشتر ترسهای ما یا در گذشته هستند یا در آینده ، بنابراین بهترین روش برای رهایی از اینگونه ترسها ، زندگی کردن به روال " فقط برای امروز " است .
ما در گذشته همیشه از ترسهای خود فراری بودیم یا آنها را انکار میکردیم و یا اینکه آنها را سرکوب میکردیم ، اما امروز میخواهیم به طرف ترسهای خود برویم و با آنها به صلح پذیرش برسیم و از طریق ترازنامه نویسی ترسهایی غیر واقعی و خودمحورانه را شناسایی و سپس آنها را به بیرون از خودمان هدایت کنیم و لذا در این هنگام است که متوجه میشویم در زندگی اصولاٌ چیزی برای ترس وجود ندارد ، همینطور از غریزه ترس خود جبران خسارت میکنیم زیرا این غریزه حیاتی را با افکار معتادگونه خود بیمار کرده ایم .
ما برای ترس زدایی نیاز به این داریم که در درجه اول ایمان خود را به خداوند محکمتر کنیم و نوع نگرش خود را نسبت به خداوند تعالی بخشیم ، و همینطور توکل را پیشه زندگی خود کنیم از طرفی بکوشیم تا اصول بهبودی را به متن زندگی خود بیاوریم ، همینطور توصیات بهبودی که در لوح " فقط برای امروز" به آنها اشاره شده را در سرلوحه زندگی خود قرار بدهیم ، از طرفی بکوشیم که اصول روحانی را در زندگیمان جاری کنیم و هرگز اصول را به شخصیت ها ترجیح ندهیم ، اما نکته طلایی که برای از بین بردن ترسها لازم است بدانیم زندگی کردن با گمنامیست ، وقتی روح گمنامی ومعنای گمنامی وارد جریان زندگی ما میشود بقدری متعالی میشویم که رابطمان با ترس های خودمحورانه خودبخود قطع میشود .