ما با درمیان گذشتن آنچه که داریم میتوانیم آنرا حفظ کنیم   

توجه  ؛

              جواب این سوال تجربه و درک گروهی کلاس قدم ما میباشد و به هیچ وجه بازتاب نظر انجمن معتادان گمنام NA نمیباشد ، و از طرفی قطعاً نمیتواند کامل باشد ، و لذا بدیهیست از زوایای دیگر و یا تجربه های دیگر بطور حتم ، قابل بررسی  و جواب باشد .  

قدم سوم ........... ( بخش تصمیم گیری )

سوال 2 ) آیا میتوانم این تصمیم را فقط برای امروز بگیرم ؟ آیا ترس یا بهانه ای در مورد آن دارم ؟ آنها چه هستند ؟ باید بدانیم که تصمیم گرفتن بدون اینکه با عمل همراه باشد بی معنی است ، برای مثال ؛ من نمی توانم یک روز صبح تصمیم بگیرم که به جا و یا محلی بروم و در خانه بنیشینم و تا شب خارج نشوم ، چون اینکار تصمیم ما را بی معنی میکند و آنرا تا حد یکنفر تصادفی پایین می آورد .

                                                                      قسمت اول )) ما ابتدا از بزرگی و عظمتی  که از مفهوم این تصمیم در ذهن خود بازسازی میکنیم به خوف می آئیم ، در تصورتمان فکر میکنیم این قدم از ما میخواهد که مثلاً تصمیم بگیریم که به تنهایی برج میلاد را بسازیم ، اما اینها تصورات غلط و یا توجیهات بیمارگونه می باشند و حقیقی نیستند ، ما باید بدانیم که قدم سوم از ما چیزی که خارج از توانمان باشد را نمیخواهد ، هرچند نمیشود بزرگی تصمیمی را که میخواهیم بگیریم حاشا کنیم ، زیرا گرفتن این تصمیم بطور قطع میتواند تاثیرات بنیادین در زندگی ما به همراه بیاورد و لذا یک عزم راسخ را میطلبد ، درواقع قدم سوم این ظرفیتها را دارد که ما را از خود محوری و از خوداتکای هایمان رها کرده و ما را به ساحل آرامش برساند . همانطور که ذکر شد این یک تصمیم بزرگ است، اما با مهارتهای خاص و تجربیات بهبودی گروه متوجه میشویم که اساساً منظور قدم سوم این نیست که ما یک شبه تصمیمی به این گسترده گی را بگیریم و سپس، آنرا بخواهیم یک شبه عملی کنیم ، بنابراین ، ما میخواهیم  تصمیم به این بزرگی را ابتدا با تمرین و تمرکز به روی ارکان ( اصول روحانی ) آن شروع کنیم و همینطور بخودمان اصلاً سخت نگیریم ، ما نمیخواهیم بدون تعقل و تامل و عجولانه و یا از روی صرفاً احساتمان تصمیم بگیریم و باز خود را گرفتار اوهام و سراب ها و سرگشتگی و سرخوردگیها کنیم . ما میخواهیم تصمیمان ضمن اینکه احساسی و قلبی باشد عقلانی و منطقی هم باشد  و از قبل به مزایای آن پی برده باشیم تا در قبال آن پاسخگو و مسئول باشیم و لذا از همه توانایها و مهارتهای که در این زمینه فرا گرفته ایم  سعی میکنیم استفاده ابزاری کنیم و با هوش بهبودی و روشن بینی سرانجام به نقطه ایی میرسیم که متوجه میشویم که لزومی ندارد که ما بخواهیم یک سنگ دوتنی را به یکباره جابجا بکنیم ، بلکه ما آنرا به قطعات یک کیلویی تقسیم میکنیم و به اینصورت آنرا حمل میکنیم ، این روش ممکن است زمان ببرد اما عملی و نتیجه بخش است . بنابراین ما این تصمیم را نمیخواهیم برای همه عمر خود بگیریم ، ما این تصمیم را فقط برای امروز میگیریم و لذا تمام سعی و کوشش خود را برای عملی کردن آن بکار میگیریم .

                                                                 قسمت دوم سوال ) اصولاً ما هر گاه در مقابل پاسخگو بودن و مسئول بودن قرار میگیریم ما را ترس و دلهره فرا میگیرد و با توجه به اینکه  میدانیم تصمیمی که از فاکتور مسئول بودن در قبال آن خالی باشد اصلاً تصمیم نیست و لذا ما از مسئول بودن میترسیم زیرا در زندگی گذشته خود با این مفهوم همیشه مشکل داشتیم ، همیشه سعی میکردیم از پاسخگو بودن دوری کنیم و یا در مقابل مسئولیت های گوناگون شانه خالی کنیم  ، باری ، امروز هم بر اساس همین ترسها  در تصمیم خود ناخواسته  و براساس بیماری سعی میکنیم که این تصمیم را به تاخیر بیاندازیم و با بهانه های مختلف ، مثل تکیه به ارداه شخصی و خودمحوریها و وابستگیها ، به این تصمیم تن در ندهیم  ، اما این ترسها و بهانه های ما اولاً به این علت است که متوجه مزایا و منافعی که در اثر این تصمیم بدست می آوریم نیستیم ، ثانیاً ترسها و بهانه های ما واقعاٌ بی مورد هستند زیرا همانطور که ذکر شد ما بطور روزانه و در حد و توان خود در قبال این تصمیم مسئول هستیم ، ما با پی بردن به مهارتهای لازم در رابطه با این تصمیم و هنرتصمیم گیری در جهت بهبودی متوجه شده ایم که نباید بخودمان سخت بگیریم ما در قبال مسئولیت بهبودی و بخصوص این تصمیم فرایند آزمون و خطا را طی میکنیم و با انعطافات لازم حاصل از فرمول فقط برای امروز بدون ترس به مسیر خود ادامه میدهیم .

اما علاوه بر ترسهای فوق یکی دیگر از عوامل تاثیر گذار به روی این تصمیم  تنبلی و کاهلی و  بی حرکتی  و سکون و بی تفاوتی می باشد که ما بعنوان یک معتاد با این شاخصه ها آشنایی دیرینه داریم ، در واقع زندگی گذشته ما همیشه توام با این شاخصه ها بود ، و لذا وقتی میخواهیم تصمیمی را بگیریم در واقع از تن دادن به حرکت کردن میترسیم . البته اعظم تنبلی ها و سستی ها که ما در گذشته با آن مواجه بودیم بیشتر بعلت تاثیرات و عوارض موادهای افیونی بود ، اما امروز که به کمک نیروی برتر از اینگونه موادها رهایی یافته ایم بنابراین فضای مناسبی برای تصمیم گرفتن برایمان مهیا شده است و لذا ما باید از همه توانهائیکه در اثر پاکی بدست آورده ایم  به نحو احسن استفاده کنیم ، امروز یکی از اساسی ترین عوامل بازدارنده که میتواند سد و یا موانعی  در مقابل این تصمیم ما باشد بی حرکتی و ایستائی است  ، بنابراین تصمیم موقعی معنا میدهد که در آن پویایی و جنبش و حرکت باشد ، ما اگر تصمیم بگیریم اما حرکت نکنیم مثل این است که اتومبیلی بخریم ولی در آن بنزین نریزیم و آنرا به حرکت در نیاوریم . و بقول آنکه گفت ؛

آبی که برآسود زمینش بخورد زود  . . . . .      دریا شود آن رود که پیوسته روان است

https://telegram.me/nafasbenafas1