ما با درمیان گذشتن آنچه که داریم میتوانیم آنرا حفظ کنیم

توجه ؛

جواب این سوال تجربه و درک گروهی کلاس قدم ما میباشد و به هیچ وجه بازتاب نظر انجمن معتادان گمنام NA نمیباشد ، و از طرفی قطعاً نمیتواند کامل باشد ، و لذا بدیهیست از زوایای دیگر و یا تجربه های دیگر بطور حتم ، قابل بررسی و جواب باشد .

قدم سوم ............. بخش سپردن ،

سوال 25 ) زندگی من به چه شکل ممکن است تغییر کند اگر که تصمیم بگیرم آنرا به نیروی برتر بسپارم ؟

ما ، در زندگی خود همیشه گرفتار تشویش ها و اضطراب های بی شماری قرار میگیریم ، همه اینها به این علت در زندگی ما نقش دارند که ما بشدت وابسته به امور دنیوی و زندگی و تعلقات خود هستیم و دائماً برای اینکه بتوانیم این چیزها را حفظ کنیم ، و یا به عبارت دیگر چون این چیزها که وابستگیهای ما را شکل میدهند فانی هستند و ماندگار نیستند ، لاجرم بخاطر از دست دادن آنها دائماً گرفتار ترس و دلهره ،و دلشوره و دغدغه های گوناگونی میشویم و بقول معروف آنچه را که نپاید وابستگی را نشاید . این وابستگها میتواند برای هر کدام از ما بشکل خاص مورد نظر خود ظهور کند ، بطور مثال ؛ پول ، زن ، قدرت ، فرزند ، لذت ، موادهای اعتیاد آور ، و . . . ، و لذا تا این وابستگیها در زندگی ما نقش دارند ، بنابراین ، ترس از دست دان اینها همیشه در ما وجود دارد ، گاهی حضور این وابستگی ها در زندگی ما بقدری پر رنگ میشود که زندگی ما را جهنمی میکند ، گاهی ما در طول زندگی خود برای فرار ، از این دست وابستگیها ، پناه به وابستگیهای فانی دیگری میبریم و در واقع فقط شکل و فرم انها را عوض میکنیم ، و تا پایان عمر خود با دلبستگی به وابستگی های خود روزگار میگذرانیم و بقول آنکه گفت ؛

افسانه زندگی دو روزی بیش نبود

آنهم با تو بگویم کلیم ، که چگونه گذشت

یکروز شد صرف دل بستن به این و آن

یکروز صرف دل کندن از این و آن گذشت

بنابراین ، زندگی ما همیشه توام با وابستگیهای ملال آور و بیماری اعتیاد همراه با نداشتن سلامت عقل در جریان بوده و همین مسائل دائماٌ زندگی ما را تحت الشعاع خود قرار داده و زندگی ما را دوزخی کرده است . بنابراین ، وقتی با سوال فوق مواجه میشویم و فکر میکنیم ، اگر تصمیم بگیریم که زندگی خود را به نیروی برتر بسپاریم در واقع یعنی مصمم که از قید و بند این وابستگیها رها شده و آنها را بخداوند بسپاریم ، و لذا در این طریق ما سعی خواهیم کرد که تمام وابستگیها و تعلقات زندگی خود را بطور کامل به خداوند بسپاریم و در نتیجه همین مسئله باعث میشود که در زندگی ما آرامش ظهور کند که دیگر ترس و دلشوره و اضطراب و تشویش در آن جایگاهی نخواهد داشت که ما به آن تغییرات بنیادین میگویم ، حقیقتاً بیاییم لحظه ایی در تصورمان به این نکته فکر کنیم که اگر بتوانیم از هرچه که رنگ تعلق و وابستگی دارد رها شویم چگونه زندگی و آرامشی را تجربه خواهیم کرد ، و لذا متوجه مزایا و دستاوردهای حاصل از واگذاری وابستگیهای خود به نیروی برتر میشویم ، در نتیجه زندگی ما توام با آرامش و ، وارستگی میشود و این تغییرات زمانی در زندگی ما هویدا میشود که به نیروی برتر خود اعتماد کنیم و از سر راه آن کنار برویم ، و خود را تسلیم خواست و اراده این نیرو کنیم.

اما از طرفی واقعیت این است که در هر صورت انسان یک موجود وابسته می باشد و به هر حال ذات انسان عجین با ، وابستگی می باشد و اصولاً ، وابستگی جزوماهیت ما انسانها می باشد ، اما نکته قابل تامل این است که ما در زندگی وابسته به اموری میشویم که فانی و یا ناماندگار هستند ، بطور مثال ، وابستگی به موادهای افیونی ، وابستگی به زن و بچه و یا قدرت و سکس و ثروت و وو ... ، بنابراین ، تمام تلاش ما اینستکه باید سعی کنیم ، اگر بعنوان یک انسان اجبار در وابستگی داریم ، نهایتاً ، وابسته به جریان و یا نیروی باشیم که آنرا هرگز از دست نخواهیم داد و همیشه در دسترس ما می باشد ، یعنی نیروی برتری که همیشه در قلب و ، وجود خود آنرا احساس میکنیم و همیشه برایمان مانا و هرگز میرا نمی باشد ، وبقول کتاب پایه که میگوید :

<<( بعنوان معتادان در حال بهبودی ، متوجه میشویم که هنوز وابسته هستیم ، اما این وابستگی از چیزهای اطراف ما ، به خداوندی مهربان و قدرت درونی حاصل از برقراری رابطه با او تغییر یافته است )

ضمناً باید به خاطر داشته باشیم که منظور ما از قطع وابستگی ترک روابط عاطفی و یا معنوی و یا هر چیز دیگر نمی باشد ، بدیهیست ما بعنوان یک انسان باید دلبستگی های داشته باشیم و در اینصورت است که زندگی ما معنا پیدا میکند ، اما نکته این است که باید سعی کنیم این علایق را نبست به هر چیزی تبدیل به وابستگی نکنیم ، در واقع وابستگی یعنی پیشرفت افراطی ما نسبت به علایق و دلبستگی هایمان .

غلام همت آنم که زیر چرخ کبود

زهرچه رنگ تعلق پذیرد آزادست

https://telegram.me/nafasbenafas1

آدرس ما در یوتیوب " رادیو بهبودی "