قدم یک سوال 38
ما با درمیان گذشتن آنچه که داریم میتوانیم آنرا حفظ کنیم
توجه ؛
جواب این سوال تجربه و درک گروهی کلاس قدم ما میباشد و به هیچ وجه و عنوان نظر انجمن معتادان گمنام NA" " نمیباشد ، و از طرفی قطعاً نمیتواند کامل باشد ، و لذا بدیهیست از زوایای دیگر و یا تجربه های دیگر بطور حتم ، قابل بررسی و جواب باشد .
قدم یک ......... بخش غیر قابل اداره
سوال 38 ) آیا تا کنون وقتی در معرض یک خطر جدی قرار گرفته ام ، نسبت به آن بی تفاوت بوده ام ، یا اتفاق افتاده که بخاطر اعتیادم قادر به حمایت از خود در برابر خطر نباشم ؟ توضیح دهید ؟
بله ، ما در برابر خطراتی جدی که زندگیمان را تهدید میکردند بی تفاوت بودیم ، و با علم به اینکه میدانستیم در معرض یک خطر جدی قرار گرفته ایم ، اما به علت اینکه دیگر اختیار واراده زندگی خود را از دست داده بودیم ، لذا قادر به حمایت از خود نبودیم ، و در نهایت نسبت به آن خطر ، بی تفاوتی از خود نشان میدادیم ، بطور مثال ؛ میدیدیم که در همه زمینه های زندگی گرفتار بحران شده ایم اما ، عملاً کاری از دستمان بر نمی آمد و قادر نبودیم از خودمان حمایت کنیم ، مثلاً بطور آشکار میدیدیم که روز به روز اموال و دارایی و شخصیت و اعتبار خود را از دست میدهیم ، روز به روز از نظر جسمی خمیده و پژمرده میشویم و قیافه و صورتمان تابلو می شود ولی در مقابل آنچه که به سرمان می آمد ، بی تفاوت بودیم . گاهی خطرات و بحرانها را احساس میکردیم اما قدرت هیچگونه عکس العملی را نداشتیم ، ولذا کاملاً اراده خود را از دست داده بودیم و مثل عروسک خیمه شب بازی اراده ما در دست بیماریمان بود ، بنابراین ، هرگونه حالت مقابله و چاره جوی در برابر این خطرات برای ما غیر ممکن شده بود و به همین دلیل دیگر زندگیمان غیر قابل اداره شده بود .
خطرات جدی ؛ همان عوامل بحران زا و تعیین کننده ایست که نقش اساسی در شالوده و بنیاد زندگی ما داشتند ، که ما در روند اعتیاد خود بر حسب شدت بیماری و سابقه بیماری خود نسبت به آنها یا بی تفاوت بودیم و یا قادر به حمایت از خود نبودیم ، بطور نمونه ؛
- در موارد شغلی ؛ روز به روز در این جبهه از زندگی رو به ورشکستگی و یا اخراج از کار قرار میگرفتیم تا سرانجام به نقطه ورشکستگی کامل و یا منجر به از دست دادن کار میشدیم .
- در مورد زندگی زناشویی ؛ روز به روز ، مدیریت زندگی و هچنین وظایف خود را در رابطه با این پیوند مقدس از دست میدادیم تا جای که دیگر نفرت جایگزین عشق شده بود و لذا نهایتاً بسیاری از ما زندگیمان یا به طلاق وجدایی کشانده شد و یا در آستانه این خطر جدی قرار گرفته بود و همینطور در روابط خانواده گی بطور کلی منزوی شده و مهجور و از جمع خانواده رانده شده بودیم و یا در شرایط و در معرض خطرجدی رانده شدن بودیم .
- همینطور در قسمت های مختلف زندگی ، مثلِ ، سلامتی ، اقتصاد ، اعتبار ، شخصیت ، و و . . یا آنها را از دست داده بودیم و یا در معرض خطر از دست دادن آنها بودیم .
نکته قابل تامل در این سوال برای ما این است که ما هرگاه در شرایط و معرض بیماری اعتیاد خود قرار میگیریم اراده و مدیریت خود را ، در رابطه با خطرها و هشدارها و بحرانها از دست میدهیم و نبست به آنها یا بی تفاوت می شویم و یا دیگر قادر به حمایت از خود نیستیم .