قبلا هرچی شعر بوده گفتن
فکر کنم تو تاریخ ویل دورانت قسمتی که مربوط به تاریخ ایران میشه میخوندم که نوشته بود ؛ در زمان حافظ از هر دو نفری که تو تبریز راه میرفتند یک نفرشون شاعر بود ،ماشاا. . . ماشاا. . . با این همه شاعری که ما داشتیم و داریم دیگه شعری نمونده که ما بگیم ، کاش عقلا به اندازه یه بیتم که شده برای ما میذاشتن . . . .
باور کنید از قبیله شعرا هستم
شعر هم خوب میگویم
مثلا دیشب ، تا سحر بیدار بودم و ، یه روند شعر میگفتم ،
اولین شعری که سرودم صبح خوندم ،
همسرم گفت عزیزم : بیخال شعر گفتن شو ،
همه را گفتند و نوشتند پیش از من و تو ، شعرا هر چه تو خواندی و نوشتی
خاصه آنجا که نوشتی ؛
آن غالیه خط گر سوی ما نامه نوشتی
گردون ورق هستی ما درننوشتی
هر چند که هجران ثمر وصل بر آرد
دهقان جهان کاش که این تخم نکاشتی
فرزین