دست خودم نیست
بفکر تو میروم هر لحظه من دست خودم نیست
به عکست میشوم خیره ساعتها من دست خودم نیست
هجوم میاورد هر شب خیالت تا سحرگاهان
نمیدانی چه جانی میکنم تا صبح من دست خودم نیست
کمند عشق تو طعم گناه دارد و زجرم میدهد اما
نمیدانم چرا با رنج خود حال میکنم دست خودم نیست
اسیر ذهن بیمار خودم هستم ٬ خوب میدانم
به یادت میروم هرجا ٬ توهم میزنم بد ٬ من دست خودم نیست
گرفتار میشود قلبم به عشق غیر اخلاقی و شیطانی
بقرآن مجید قسم ٬ خجالت میکشم از کار خود من دست خودم نیست
زناچاری و استیصال شبی گفتم خدایا
بگیر از من نخواستم عشق شیطانی را
شنیدی با دست پس میزنند ٬ پیش میکشند با پا ٬
عزیزان ٬ من همان « پایم » دست خودم نیست
فرزین حیدری
+ نوشته شده در چهارشنبه چهارم آذر ۱۳۹۴ ساعت 12:6 توسط شب زده
|