متن ترانه های ماندگار 8
شب زده
عزیز بومی ای هم قبیله
رو اسب غربت چه خوش نشستی
تو این ولایت ای با اصالت
تو مونده بودی تو هم شکستی
تشنه و مومن به تشنه موندن
غرور اسم دیار ما بود
اون که سپردی به باد حسرت
تمام دار و ندار ما بود
کدوم خزون خوش آواز
تو رو صدا کرد ای عاشق
که پر کشیدی بی پروا
به جستجوی شقایق
کنار ما باش که محزون
به انتظار بهاریم
کنار ما باش که با هم
خورشید و بیرون بیاریم
هزار پرنده مثل تو عاشق
گذشتن از شب به نیت روز
رفتن و رفتن صادق و ساده
نیامدن باز اما تا امروز
خدا به همراه ای خسته از شب
اما سفر نیست علاج این درد
راهی که رفتی رو به غروبه
رو به سحر نیست شب زده برگرد
ابی
پیچک
حالا دیگه تو رو داشتن خیاله
دل اسیر آرزوهای محاله
غبار پشت شیشه میگه رفتی
ولی هنوز دلم باور نداره
حالا راه تو دوره
دل من چه صبوره
کاشکی بودی و می دیدی
زندگیم چه سوت و کوره
آسمون از غم دوریت
حالا روز و شب می باره
دیگه تو ذهن خیا بون
منو تنها جا می ذاره
خاطره مثل یه پیچک
می پیچه رو تن خسته م
دیگه حرفی که ندارم
دل به خلوت تو بستم
ابی
غربت
هیچ ، تنها و غریبی
چی دریا رو زمینه
قد چشمات نمی تونه ابر بارونی بیاره
وقتی دلگیری و تنها غربت تمام دنیا
از دریچه ی قشنگه چشم روشنت می باره
نمی تونم غریبه باشم توی آیینه ی چشمات
تو بذار که من بسوزم مثل شمعی توی شبهات
توی این غروب دلگیر جدایی
توی غربتی که همرنگ چشاته
همیشه غبار اندوه روی گلبرگ لباته
حرفی داری روی لبهات ، اگه آهه سینه سوزه
اگه حرفی از غریبی ، اگه گرمای تموزه
تو بگو به این شکسته ، قصه های بی کسی تو
اضطراب و نگرانی ، حرفای دلواپسی تو
نمی تونم غریبه باشم توی آیینه ی چشمات
تو بذار که من بسوزم مثل شمعی توی شبهات
نمی تونم ، نمی تونم
ابی
خاتون
کدوم شاعر کدوم عاشق کدوم مرد
تو رو دید و به یاد من نیفتاد
به یاد هق هق بی وقفه من
توی آغوش معصومانه باد
تو اسمت معنی ایثار آبه
برای خاک داغ خستگی ها
تو معنای پناه آخرینی
واسه این زخمی دلبستگی ها
نجیب و با شکوه و حیرت آور
تو خاتون تمام قصه هایی
تو بانوی ترانه هامی اما
مثل شکستن من بی صدایی
تو باور می کنی اندوه ماهو
تو می فهمی سکوت بیشه ها رو
هجوم تند رگبار تگرگی
که می شناسی غرور شیشه ها رو
تو معصومی مثل تنهایی من
شریک غصه های شبنم و نور
تو تنهایی مثل معصومی من
رفیق قله های پاک و مغرور
نجیب و باشکوه و حیرت آور
تو خاتون تمام قصه هایی
تو بانوی ترانه هامی اما
مثل شکستن من بی صدایی
ببین من آخرین برگ درختم
درخت زخمی از تیغ زمستون
منو راحت کن از تنهایی من
منو پاکیزه کن با غسل بارون
تو تنها حادثه تنها امیدی
برای قلب من این قلب مسموم
ردای روشن آمرزشی تو
برای این تن محکوم مهزوم
ابی
دلبر
تو اي بال و پر من
رفيق سفر من
ميميرم اگه سايت نباشه رو سر من
تو اي خود خود عشق
که بي تو نفسم نيست
کجا تو خونه داري که هرجا ميرسم نيست
اهل کدوم دياري
کجا تو خونه داري
که قبله گاهم اونجاست
هر جا که پا ميزاري
اهل کدوم دياري
گل کدوم بهاري
که حتي فصل پائيز باغ ترانه داري
آي دلبرم آي دلبر
اي از همه عزيزتر
اي تو مرا همه کس داشتن تو مرا بس
تو دوره ي شبابم تو اومدي به خوابم
گفتي نياز من باش ترانه ساز من باش
يه روزي راستي راستي همون شدم که خواستي
شدي تو سرنوشتم براي تو نوشتم
خسته ي دين و دنيا ملحد کافر هستم
توئي تو مذهب من
من تو رو ميپرستم
آي دلبرم آي دلبر
اي از همه عزيزتر
اي تو مرا همه کس داشتن تو مرا بس
با همه ي وجودم براي تو سرودم
در طلب تو هستم در طلب تو بودم
صدامو از تو دارم
شعرامو از تو دارم
اما تو رو ندارم
واي به روزگارم
تو اي بال و پر من
رفيق سفر من
ميميرم اگه سايت نباشه رو سر من
تو اي خود خود عشق
که بي تو نفسم نيست
کجا تو خونه داري که هرجا ميرسم نيست
اهل کدوم دياري
کجا تو خونه داري
که قبله گاهم اونجاست
هر جا که پا ميزاري
اهل کدوم دياري
گل کدوم بهاري
که حتي فصل پائيز باغ ترانه داري
آي دلبرم آي دلبر
اي از همه عزيزتر
اي تو مرا همه کس داشتن تو مرا بس.
ابی
گریز
به تو از تو می نويسم
به تو ای هميشه در ياد
ای هميشه از تو زنده
لحظه های رفته بر باد
وقتی که بن بست غربت
سايه سار قفسم بود
زير رگبار مصيبت
بی کسی تنها کسم بود
وقتی از آزار پاييز
برگ و باغم گريه می کرد
قاصد چشم تو آمد
مژده ی روييدن آورد
به تو نامه می نويسم
ای عزيز رفته از دست
ای که خوشبختی پس از تو
گم شد و به قصه پيوست
ای هميشگی ترين عشق
در حضور حضرت تو
ای که می سوزم سراپا
تا ابد در حسرت تو
به تو نامه می نويسم
نامه ای نوشته بر باد
که به اسم تو رسيدم
قلمم به گريه افتاد
ای تو يارم روزگارم
گفتنی ها با تو دارم
ای تو يارم
از گذشته يادگارم
به تو نامه می نويسم
ای عزيز رفته از دست
ای که خوشبختی پس از تو
گم شد و به قصه پيوست
در گريز ناگزيرم
گريه شد معنای لبخند
ما گذشتيم و شکستيم
پشت سر پلهای پيوند
در عبور از مسلخ تن
عشق ما از ما فنا بود
بايد از هم می گذشتيم
برتر از ما عشق ما بود
ابی
خانوم گل
خانم گل آی خانم گل برام سخته تحمل
قدمهات روی چشمام بیا به اینور پل
از این گوشه دنیا تا اون گوشه دنیا
چشام بسته برات پل خانم گل آی خانم گل
از اون روز که جدایی من رو به گریه انداخت
برات بارون چشمام پل رنگین کمون ساخت
خانم گل آی خانم گل برام سخته تحمل
قدمهات روی چشمام بیا به اینور پل
به یادت که می افتم می لرزه دل و دستم
هزار داد میزنم داد هنوز عاشقت هستم
یه روز تو باغ پائیز تو رو تکی دیدم
زدی ریشه تو قلبم تو رو به جون خریدم
من از خرابه دل برات گلخونه ساختم
بهارو با تو دیدم به بوی تو شناختم
خانم گل آی خانم گل برام سخته تحمل
قدمهات روی چشمام بیا به اینور پل
بهار وقتی بهاره که بوی تو داره
وگر نه مثل هرسال خزون انتظاره
دلم امیدواره اگر چه گله داره
که برگردی دوباره روزا رو می شماره
میدونم که تو امروز پشیمونتری از من
بیا که دیره فردا واسه به هم رسیدن
خانم گل آی خانم گل برام سخته تحمل
قدمهات روی چشمام بیا به اینور پل
از این گوشه دنیا تا اون گوشه دنیا
چشام بسته برات پل خانم گل آی خانم گل
خانم گل آی خانم گل برام سخته تحمل
قدمهات روی چشمام بیا به اینور پل
از این گوشه دنیا تا اون گوشه دنیا
چشام بسته برات پل خانم گل آی خانم گل
خانم گل آی خانم گل برام سخته تحمل
قدمهات روی چشمام بیا به اینور پل
ابی
مداد رنگی
روزا با تو زندگی رو پر از قشنگی میبینم
شبا بیاد تو همش خوابای رنگی میبینم
چشم تو رنگ عسل
توی چشم تو نگاه مثل شاه بیت غزل
لب تو غنچه نیمه باز باغ
تن تو آتیش سوزنده داغ
قد تو مث سپیدار بلند
دل تو نرم تر از صبح پرند
قرمزی لبای تو ، تو هیچ مداد رنگی نیست
خودت تو آینه ها ببین رنگ که به این قشنگی نیست
شاخه گل حیاط ما به آب و رنگش مینازه
اما تو که خونه باشی هی پیش تو رنگ میبازه
ابی
شکار
وقتی رسید آهو هنوز نفس داشت
داشت هنوزم بره هاشو می لیسید
وقتی رسید قلبی هنوز تپش داشت
اما اونم چشمه ای بود که خشکید
وقتی رسید آهو هنوز نفس داشت
داشت هنوزم بره هاشو می لیسید
دلتنگم دلتنگم دلتنگ از این بیداد
دلتنگم دلتنگم دلتنگ از این صیاد
گدار بالای کوه پناه جون قوچه
تفنگ تو میغره که زندگی چه پوچه
گدار بالای کوه پناه جون قوچه
تفنگ تو میغره که زندگی چه پوچه
دلتنگم دلتنگم دلتنگ از این بیداد
دلتنگم دلتنگم دلتنگ از این صیاد
اینو میگن جنگ بدون اعلان
جنگی که هیچ قاعده ای نداره
اینو میگن جدال نابرابر
جدالی که فایده ای نداره
یک نفر از دشت بدون آهو
میگفت تو غم روی دلم گذاشتی
من نمیخوام دشتارو خشک و خالی
عاشق اون آهو بودم که کشتی
دلتنگم دلتنگم دلتنگ از این بیداد
دلتنگم دلتنگم دلتنگ از این صیاد
دلتنگم دلتنگم دلتنگ از این بیداد
ابی
نازی ناز کن
نازی ناز کن که نازت یه سرو نازه
نازی ناز کن که دلم پر از نیازه
شب آتیش بازیه چشمای تو یادم نمیره
هر غم پنهون تو یه دنیا رازه
نازی جون باغت آباد شه ، خورشیدت گرم
کبکای مست غرورت ، سینه شون نرم
نقش تو نقش یه پیچک توی چشم انداز ایوون
من نسیم پاییزم ، دلم پر از شرم....
منو با تنهاییهام تنها بذار ، دلم گرفته
روزای آفتابی رو به روم نیار ، دلم گرفته
نقش من نقش یه گلدون شکستس
بی گل و آب برا موندن ،
توی ایوون بهار ، دلم گرفته...