همانطور که میدانیم انسان عقل دارد و عقل انسان (مرکز ) خرد و پیرو منطق است و لذا هرگز دستور غیر منطقی صادر نمیکند ( البته در این مرتبه قوه آگاهی و دانایی شرط میباشد و نقش کلیدی دارد ) در هر صورت عقل انسان هرگز دستور خطا صادر نمیکند مگر اینکه دادهای ارسالی و یا اطلاعات ارسالی از طریق حس ها که به مغز انسان ارسال میشود  غلط باشد در اثر پیامهای غلط نتیجتا عقل انسان دستور غلط صادر میکند و یا اینکه خواسته های درخواست شده از سوی حس های لذت طلب به سرکردگی هوای نفس چنان قوی و یکپارچه باشند که در اثر یورش آن عقل و دانایی انسان را مختل و آنرا وادر به تسلیم کنند .

اما واقعا چرا عقل انسان با اینکه میداند انجام کاری اشتباه و خطا است باز اجازه به انجام آن کار یا عمل را میدهد .

حکما به این سوال از ( این نقطه نظر اینگونه ) جواب میدهند .

میگویند عقل انسان دارای سه مرحله می باشد ۰

اول : علم الیقین - یعنی دانایی که گرچه شخص آنرا دارد اما سطحی می باشد و پایه های آن سست و بی بنیاد است مثلن همه میدانند مواد مخدر خانمان سوز است ولی چرا باز آنرا تجربه میکنند و دانایشان هیچ کمکی به آنها نمیکند در این مرحله دانایی ایشان مثل بذری می ماند که در خیابان ریخته شده باشد ممکن است جای برای نمو و رشد پیدا کند و ممکن است زیر لاستیک ماشین ها از بین برود در واقع علم الیقین :- فقط شنیدن است و یا خواندن است مثل کسی که در باره خطر اعتیاد مطالبی خوانده است .

دوم :عین الیقین - به آن مرحله از دانایی گفته می شود که دانایی در شخص در یک مورد خاص زیاد باشد ولی این دانایی ممکن است باز آسیب پذیر باشد زیرا از پایه های مطمئنی برخوردار نیست .مثلن افراد محله ای که خطرات اعتیاد و مواد مخدر را به چشم دیده اند و آشنا هستند اما باز خود را در معرض خطر اعتیاد قرار میدهند . اما نبست به گروه اول کمتر هستند . در واقع اینها مثل بذرهای می مانند که در کنار جاده پاچیده شده اند ممکن است رشد کنند و ممکن است با باد لاستیکهای وسایل نقلیه تار و مار شوند . عین الیقین : - مانند کسانی می مانند که خطرات خانمانسوز اعتیاد را به عینه دیده اند . 

سوم : حق الیقین : - به آن مرحله از دانایی گفته میشود که شخص در رابطه با آن هم تجربه درونی و هم شناخت بیرونی دارد . یعنی شناخت او هم بر اساس تجربه شخصی و هم استوار بر علم است در واقع یعنی آنرا با پوست و استخوان لمس کرده است مثلن شخصی که معتاد به مواد مخدر بوده و در این مسیر جزغاله شده و به پایان خط رسیده و در مقابل آن عاجز شده است و مفهوم عجز را با تک تک سلول های خود درک کرده و اینک پاک شده او دیگر حقیقتا میداند که اعتیاد و مواد مخدر تا چه حدی خطرناک است و به دانایی دست میابد که به هیچ عنوان با مواد مخدره نمیشود شوخی کرد . در واقع این دانایی مثل بذری می ماند که در زمین مرغوبی کشت شده باشند . بنابراین حق الیقین : - مانند معتادانی میمانند که هم درباره اعتیاد میدانند و هم آنرا تجربه کرده اند هم در آن سوخته اند .